داستان How the Sun and the Moon Were Made

داستان How the Sun and the Moon Were Made با ترجمه فارسی

در این مقاله ما داستان  How the Sun and the Moon Were Made – خورشید و ماه چگونه ساخته شده اند؟ را به همراه ترجمه فارسی و فایل صوتی برای شما آماده کرده ایم.

 

 

خورشید و ماه چگونه ساخته شده اند؟

How the Sun and the Moon Were Made

 

لغات مهم

accept

قبول کردن/پذیرفتن

arrange

مرتب کردن/چیدن

attend

حضور داشتن/مراجعه کردن

balance

متعادل کردن/موازنه کردن

contrast

تضاد

encourage

تشویق کردن/ترغیب کردن

familiar

آشنا/مانوس

grab

گرفتن/چنگ زدن

hang

آویختن/آویزان کردن

huge

بزرگ/عظیم

necessary

ضروری/واجب

pattern

الگو/مدل

propose

پیشنهاد دادن

purpose

هدف

release

رها کردن

require

نیاز داشتن/لازم بودن

single

تنها

success

موفقیت/کامیابی

tear

پاره کردن/ دریدن

theory

تئوری/نظریه

 

دانلود فایل صوتی داستان  How the Sun and the Moon Were Made – خورشید و ماه چگونه ساخته شده اند؟

 

متن داستان و ترجمه فارسی

Do you ever wonder where the moon and the sun came from? The Inuit people of Alaska have a theory.

آیا تا به حال فکر کردید که ماه و خورشید از کجا آمده اند؟مردم اینوئیت(اسکیموها) آلاسکا، نظریه ای(در این خصوص) دارند.

They tell a story about a beautiful girl. She was very nice. In contrast, her brother was a mean little boy. One day he proposed something. “We should go to a party,” he said. The girl accepted. First, it was necessary for her to prepare. She arranged her hair and put on nice clothes. This required a lot of time. But the girl worked hard, and soon she had success. She looked perfect.

آنها داستانی در مورد یک دختر زیبا تعریف می کنند. او خیلی خوب بود. در عوض برادرش پسری بدجنس کوچک بود. روزی او چیزی را مطرح کرد. او(برادر) گفت: ما باید به مهمانی برویم. دختر پذیرفت. ابتدا لازم بود که آماده شود. او(دختر) خودش موهایش را مرتب کرد و لباسی زیبایی پوشید. زمان زیادی نیاز بود(آماده شدن دختر زمان زیادی می برد). ولی دختر سخت کار کرد و خیلی زود موفق شد(کارش تمام شد). او عالی به نظر می رسید.

They attended the party together. The girl was having fun. Later, she walked into the bathroom. Suddenly, the lights were turned off! Someone grabbed her hair and tore her clothes. She ran out of the bathroom. She wanted to know who did this to her.

آنها با هم در مهمانی حضور یافتند. دختر داشت خوش می گذراند. بعد وارد حموم شد. ناگهان چراغ ها خاموش شدند. یک نفر موهایش را گرفت و لباس هایش را پاره کرد. او از حمام فرار کرد. او می خواست بداند که چه کسی اینکار را با او کرده است.

Then she had an idea. She fixed her hair again. This time it was even more beautiful. She even balanced beautiful jewels in it. She wanted to encourage the person to grab it again. She put black dirt in her hair. The purpose of this was to catch the person.

سپس فکری کرد(سپس ایده به ذهنش رسید). او موهایش را دوباره مرتب کرد. حتی اینبار زیباتر هم شده بود. او حتی جواهرات زیبا را در آن متوازن کرد(پوشید). او قصد داشت دوباره آن شخص را تشویق به گرفتنش کند. او خاک سیاه روی موهایش ریخت.هدف از این کار گرفتن شخص بود.

She went to the bathroom again, and it was the same pattern. The lights went off, and someone grabbed her hair.

او دوباره به حمام رفت، طرح همان بود. دوباره چراغ ها خاموش شدند و یک‌نفر موهایش را گرفت

When he released it, his hand was black. The girl returned to the party. She knew there was only a single person with a black hand.

وقتی او ولش کرد، دستش سیاه شده بود. دختر به مهمانی برگشت. او میدانست که فقط یک نفر با دست سیاه وجود دارد.

When she saw that person, he was very familiar. It was her brother!

وقتی آن شخص را دید، خیلی آشنا بود. بردارش بود.

He ran into the woods. The girl ran after him. They both carried fire so they could see in the dark. The smoke went into the air. As they ran, they grew. They became huge.

او(پسر) به جنگل دوید. دختر هم دنبالش دوید. هر دو آتش با خود می بردند تا بتوانند در تاریکی ببینند. دود به هوا می رفت. هر چه می دویدند، بزرگتر می شدند.

Then they went into space. When the girl’s fire went out, she hung in the sky. She became the moon, and her brother became the sun. They chase each other forever.

سپس آنها به فضا رفتند. زمانی که آتش دختر خاموش شد. او در آسمان معلق شد. او ماه و برادرش خورشید شد. آنها برای همیشه یکدیگر را تعقیب می کنند.