داستان The First Peacock – اولین طاووس

داستان The First Peacock – اولین طاووس با ترجمه فارسی

در این مقاله ما داستان The First Peacock – اولین طاووس را به همراه ترجمه فارسی و فایل صوتی برای شما آماده کرده ایم.

 

اولین طاووس

The First Peacock

لغات مهم

benefit

سود/ منفعت

certain

مطمئن

chance

شانس

effect

تاثیر

essential

ضروری

far

دور

focus

تمرکز کردن

function

عملکرد

grass

چمن

guard

مراقبت کردن

image

عکس/تصویر

immediate

فوری/بی درنگ

primary

اولیه/ ابتدائی

proud

افتخار کردن

remain

باقی ماندن

rest

استراحت کردن

separate

جداگانه، مجزا

Site

محل/مکان

tail

دم

trouble

مشکل

 

دانلود فایل صوتی داستان The First Peacock – اولین طاووس

 

متن داستان و ترجمه فارسی

Argos lived in Ancient Greece. He was a husband and a proud father. He worked hard and did well at his job. But one thing about him wasn’t normal. He was born with 100 eyes. Having many eyes was usually a benefit to him. He had a chance to see many things.

آرگوس در یونان باستان زندگی می کرد. او شوهر و پدری مغرور بود.او سخت کار کرد و در کار خود به خوبی عمل کرد. اما چیزی در موردش عادی نبود. او با 100 چشم به دنیا آمده بود. داشتن چشمان زیاد معمولا براش مفید بود. او شانس دیدن خیلی چیزها را داشت.

Also, since he had so many eyes, he was very good at guarding things. While sleeping, he only rested a few eyes at a time. The others stayed awake. He worked for Hera, a great goddess. His primary function was to guard a special cow. The cow was very important to Hera. It was her favorite pet. The most essential part of his job was to keep the cow alone. It had to be kept separate from all the other cows and far away from people.

از آنجایی که چشمهای بسیاری داشت، در محافظت از چیزها خیلی خوب بود.او هر بار در زمان خواب، فقط با چند تا از چشمانش استراحت می کرد و بقیه چشمها باز می ماندند.او برای هرا ، یک الهه بزرگ کار می کرد. وظیفه اصلی او نگهداری از یک گاو خاص بود. آن گاو برای هرا بسیار مهم بود.حیوان خانگی مورد علا قه اش بود. مهمترین قسمت کارش تنها نگه داشتن گاو بود.باید از سایر گاوها و دور از مردم نگه داشته می شد.

This was an easy job for Argos. The cow just ate grass all day. But the god Zeus wanted the cow. He wanted to take it away from Hera. He had a plan. He found agreat music player. He asked the man to play a beautiful song for Argos. Zeus was certain Argos would go to sleep.

این کار ساده ای برای آرگوس بود. گاو تمام روز فقط علف می خورد. ولی خداوندگار زئوس آن گاو را می خواست. می‌خواست آن را از هرا جدا کند. او نقشه ای داشت. او یک موزیک پلیر عالی پیدا کرد و از شخصی خواست آهنگ زیبایی برای آرگوس پخش کند. زئوس مطمئن بود که آرگوس به خواب خواهد رفت.

The song had an immediate effect. Argos couldn’t focus on his job. He fell asleep. Zeus saw this, and he took the cow.

این آهنگ تاثیری آنی داشت. آرگوس نتوانست روی کارش متمرکز شود و خوابش برد.زئوس این را دید و گاو را برد.

Hera was very angry with Argos. She turned him into a peacock. She put his many eyes on his tail. Argos was very sad.

هرا از آرگوس خیلی خشمگین بود. او آرگوس را به طاووس تبدیل کرد. چشمان زیادش را روی دمش گذاشت. آرگوس بسیار غمگین بود.

Zeus saw how much trouble he had caused Argos. He made another plan. He turned Argos into a group of stars. He wanted Argos to remain in the sky forever. Even today, Argos’ image remains there, above the site where all his problems began.We can still see him in the night sky.

زئوس دید که مسبب چقدر دردسر برای آرگوس بوده، نقشه دیگری طرح کرد. او آرگوس را به گروهی از ستاره ها تبدیل کرد. او می خواست که آرگوس تا ابد در آسمان بماند. حتی امروز، تصویر آرگوس درآنجا بالاتر از جایی همه مشکلات او آغاز شده، باقی مانده است. ما هنوز هم می توانیم او را در آسمان شب ببینیم.