در این مطلب ما داستان Joe’s Pond – برکهی جو را از مجموعه داستان های 4000 essential english words به همراه ترجمه فارسی و فایل صوتی برای شما آماده کرده ایم.
برکهی جو
Joe’s Pond
لغات مهم
associate
شریک کردن، مصاحبت کردن
environment
محیط زیست
factory
کارخانه
feature
ویژگی، خصیصه
instance
نمونه، مثال
involve
درگیر کردن یا شدن، وارد کردن
medicine
دارو
mix
ترکیب، مخلوط
organize
سازمان دادت، تشکیل دادن
period
دوره، مدت، زمان
populate
سکنا گزیدن
produce
تولید کردن
range
دامنه، نامحدود
recognize
تشخیص دادن، باز شناختن
regular
منظم، عادی
sign
نشانه، علامت
tip
نوک، راس
tradition
رسم، سنت
trash
زباله
wide
وسیع، عریض
دانلود فایل صوتی داستان Joe’s Pond – برکهی جو
متن داستان و ترجمه فارسی
Joe made the world a better place. He got the idea to do that at school. He watched a video there. It was about a factory. This factory produced a lot of trash and put it in a river. The trash and water were a bad mix. People populated the area by the river and drank its water. This made them sick. Many of them needed medicine and made regular visits to doctors.
جو دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کرد. ایدهی این کار در مدرسه به سرش زد. او در آنجا ویدئویی را دیده بود. ویدئو در مورد یک کارخانه بود. این کارخانه زباله زیادی تولید می کرد و در رودخانه می ریخت. آب و آشغال مخلوط بدی بود. مردم در کنار رودخانه ساکن شده بودند و از آب رودخانه می خوردند. (نوشیدن از آن آب) باعث مریضی آنها شده بود. بسیاری از آنها به دارو نیاز پیدا کردند و به طور منظم به دکتر مراجعه می کردند.
But the video wasn’t all bad news. It showed ways to pick up trash and why it’s important to do this. It said people can make a difference to their environment. The video’s important features made Joe associate trash with hurting people.
اما همهی این ویدیو خبر بد نبود. روشهایی را برای جمعآوری زباله و اینکه چرا انجام این کار مهم است نشان میداد. میگفت افراد میتوانند در محیطشان تغییر ایجاد کنند. ویژگیهای مهم ویدیو باعث شد که جو زبالهها را با آسیب رسیدن به افراد ارتباط دهد.
One day Joe walked through a park. He recognized some of the problems from the video. One instance of these problems was the trash in the pond. It was full of plastic cups. There was too much trash. Joe didn’t want it to hurt anyone.
روزی جو از پارکی عبور میکرد. او چندی از مشکلات از آن ویدئو را به یاد اورد. یکی از این مشکلات، آشغال های برکه بود. پر از لیوان پلاستیکی بود. آشغال زیاد بود جو نمی خواست که آشغال به کسی آسیب بزند.
He told his grandfather about the park. His grandfather said, “You know, it’s a tradition in our family to help people. That’s why we give food to poor people.
Maybe you can help people by cleaning the park.”
او در مورد پارک با پدربزرگش حرف زد. پدربزرگش گفت: میدونی، در خانواده ما این رسم است که به مردم کمک کنیم. به همین دلیل به افراد فقیر غذا میدیم. شاید با تمیز کردن پارک بتونی به مردم کمک کنی.
Cleaning the park would involve hard work. Joe decided to organize a group to help him. He chose a wide area of the park. It had the most trash. He asked his family and friends to come. On Saturday, he gave everyone a sharp stick.
تمیز کردن پارک کار زیادی رو میطلبه. جو تصمیم گرفت گروهی را برای کمک به خودش سازماندهی کند. او محوطه وسیعی از پارک را انتخاب کرد. آن منطقه بیشترین زباله را داشت.. از خانواده و دوستانش خواست تا به کمک او بیایند. روز شنبه، او به همه یک چوب نوک تیز داد.
They wondered why. He said, “You use the stick’s tip to pick up trash. This makes it easier.” They worked for six weeks. Different people helped each time, but Joe was always there.
آنها تعجب کردند که چرا این کار را کرد. او گفت: از نوک چوب برای برداشتن زباله استفاده کنید. این کار رو آسونتر میکنه. آنها به مدت 6 هفته کار کردند. هر از گاهی افراد مختلفی کمک می کردند. ولی جو همیشه آنجا بود.
In that period of time, Joe saw a range of results. There was no trash in the water. People could swim in it. Joe knew that was a good sign. He was happy because he helped his environment.
در این دوره زمانی، شاهد نتایج چشمگیری شد. هیچ آشغالی در آب نبود. مردم می توانستند در آن شنا کنند. جو می دانست که این نشانه خوبی است. او خوشحال بود چرا که او به محیط زیستش کمک کرده بود.